Sunday, June 6, 2010

(Free Word Order)فارسی یک زبان آزاد است

فکر می کنم که گرسنه ام







گرسنه ام که فکر می کنم

8 comments:

  1. ودردهای دانستن را مرهمی نسیت. که مرهم این درد، هرچه که باشد، تو... مجبوری... بدانیش...

    ReplyDelete
  2. سلام کلاغ همسایه. اول کلام اینکه می خوام اینجا اینطور صدات بزنم، البت اگر ناراحتت نکنم. چه خوب که می نویسی ایجا. رفاقت من با تو پره از نوستالژی، از همه رنگ و همه شکل. می خوام سر صبر بخونم نبشته های دیگه تو اما فی المجلس واسه این یکی عارضم که: با از همون قدیمها می دونستم علاقه داری به مینی مالیست و شاخه هاش. خوب این کار کوتاه هم چسبید یه جورایی. یاد اون حکایت اون فیلسوف افتادم که خواب میبینه پروانه شده و وقتی بیدار میشه از خودش می پرسه آیا من پروانه ایم که خواب می بینم آدمم یا آدمی که خواب می بینه پروانه س. این شباهت بین کار تو و اون تفکر البته حس می کنم بیشتر از لحظ فرم هست. اما از دید معنا... به شدت قبول دارم و می دونم که تفکر و تعمق اصولن خاص شکمهای پر و کله های خالیه و فکر نمی کنم از یه شکم پر یه چز باد معده و نیاز به رفع حاجت و چرت نیمروز، چیز دیگه ای بر بیاد. خلاصه ی کلام اینکه حس من از نوشته ی این پستت یه جور تقابل غریضه حیوانی (خوردن) و ظرافت انسانی(فکر کردن) هست.

    ReplyDelete
  3. ختم کلام اینکه تبریک تبریک می گم بهت برای این استعداد سرشار و این همه حس ناب زیبایی شناسیت. امیدوارم که یک: بتونی خوب حفظش کنی و دو: بتونی رشد و تعالیش بدی . لطف کن حتمن من رو هم از بروز رسانی هات با خبر کن. ممنون.

    ReplyDelete
  4. خيلي خوب با كلمات بازي مي كني

    ReplyDelete
  5. ...prune't bierdo dear...tis another masterpiece, provided that u cut the three vain words in between...i.e. amma shaayad vaaqe'an!!! they zit out...a tripledot wd suffice to conjoin them...also writing da 1st line on top line n da 2nd on da last line of da page wd add to da intended meaning n reinforcing that...proud o ya am...Satah...

    ReplyDelete
  6. دردهای من
    جامه نیستند
    تا ز تن در آورم
    چامه و چکامه نیستند
    تا به رشته ی سخن درآورم
    نعره نیستند
    تا ز نای جان بر آورم

    دردهای من نگفتنی
    دردهای من نهفتنی است

    دردهای من
    گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست
    درد مردم زمانه است
    مردمی که چین پوستینشان
    مردمی که رنگ روی آستینشان
    مردمی که نامهایشان
    جلد کهنه ی شناسنامه هایشان
    درد می کند

    من ولی تمام استخوان بودنم
    لحظه های ساده ی سرودنم
    درد می کند

    دفتر مرا
    دست درد می زند ورق
    شعر تازه ی مرا
    درد گفته است
    درد هم شنفته است
    پس در این میانه من
    از چه حرف می زنم؟

    درد، حرف نیست
    درد، نام دیگر من است
    من چگونه خویش را صدا کنم؟

    ReplyDelete
  7. جناب کلاغ همسایه سلام
    بابا توکه هنوز داون ههستی ،منظورم مخالف آپه.خجالت نمی کشی استاد عبدی اومده نظر داده به این قشنگی اونخ دیر به دیر می نویسی تو؟! من که نوشتم یه چیزایی. موفق باشی.

    ReplyDelete
  8. مبارکه قالب جدید، دلمون باز شد

    ReplyDelete